سکوت شب

اسمش رومینا بود ...

سکوت شب

اسمش رومینا بود ...

خاطره نویسی 5

سعید اسفند داره میاد مشهد


وای که نمیدونین چقدر خوشحالم

طوری که دارم از خوشحال میترکم


 


قراره اومد

اول یکی محکم بزنه تو گوشم

بعد بوسم کنه یادم بره


منم قراره محکم بزنمش

بعد فرار کنم



واییییییییی


الهی قربونش بشم


دلم براش یک ذره شده



هورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا


بی نهایت خوشحالم 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد